قصه هایی برای همه بچه ها
به گزارش استدیو مرینا، سرویس کودک و نوجوان خبرنگاران (ایبنا)- فرزانه رحمانی، نویسنده ادبیات کودک و نوجوان: ده ساله بودم که پدرم مجموعه کتاب قصه های خوب برای بچه های خوب را برایم خرید. آن روزها فکر می کردم این کتاب را فقط به بچه های خوب می دهند. دلم می خواست همکلاسی ام که سال دومی بود که کلاس چهارم را می خواند و معلم همه اش به او می گفت که بچه بدی هم است، کتابم را بخواند. برای همین یک روز کتاب گلستان و ملستان را به مدرسه بردم.
همکلاس ام کز نموده بود گوشه کلاس و از پنجره بیرون را نگاه می کرد. پیشش رفتم و پرسیدم: می خواهی این کتاب را با هم بخوانیم؟ نگاهی به کتاب انداخت و رویش را برگرداند. کتاب را روی میز گذاشتم تا بتواند تصویر روی جلدش را ببیند. دوباره پرسیدم: دوست داری کدوم یکی از این ها تو باشی؟ به عکس روی جلد نگاه کرد. دستش را گذاشت روی دختری که فرق موهایش از وسط باز شده و روسری گل گلی سرش بود. با اینکه دلم می خواست خودم آن دختر باشم، دستم را گذاشتم روی آن یکی که روسری صورتی بر سر داشت و گفتم: من هم این هستم. بعد هر دو خندیدیم. گفتم: اسمش گلستان و ملستانه. گفت: من گلستان، تو ملستان! و من یکی از داستان های کتاب را خواندم.
کار هر روزمان شد. تا من را می دید سراغ کتاب را می گرفت. داستان های زیادی خواندیم؛ قصه خرچنگ و مرغ ماهی خوار از کلیله و دمنه، فیل شناسی در تاریکی از مثنوی، نان و حلوای سندبادنامه، الاغ سواددار، میمون فضول و... . سال که تمام شد همکلاسی ام دختر خوبی برای خانم معلم شد و هر بار به او می گفت: آفرین دختر خوبم. نمره هایش بالا و بالاتر رفت و خودش شادمان و شادمان تر شد. هیچ کس نفهمید که مهدی آذر یزدی چطور با قصه هایش تلخی را از دل همکلاسی ام زدود؛ همان طور که از زندگی خودش زدوده بود؛ وگرنه ما کی می توانستیم به دنیای مسحورکننده و خیال انگیز قصه های گلستان، کلیله و دمنه، مثنوی، مرزبان نامه، سندبادنامه و قابوس نامه پا بگذاریم، سیراب شویم و قد بکشیم.
از آن روزها بسیار گذشته است. از خودم می پرسم چرا کتاب های او قدیمی نمی شوند؟، چرا هنوز بچه ها از خواندن شان لذت می برند؟، چرا قصه گویان هنوز برای انتخاب قصه سراغ کتاب های او می روند؟
شاید بتوان گفت که راز ماندگاری او و کتاب هایش نثر ساده و روان و لحن قصه گوی اوست. بسیاری از ما کودکی مان را با قصه های مردی گذراندیم که تمام فکرش، نوشتن کتاب و آشناکردن بچه ها با میراث فرهنگی، تاریخی و ادبی ایران بود. اگر آذریزدی مأیوس می شد تاریخ ادبیات ایران یکی از برترین قصه گوهایش را از دست می داد. هیچ نویسنده ای به میزان آذر یزدی پیروز نشده است چنین پیوندی بین ادبیات کهن و معاصر ایجاد کند.
اهمیت تداوم فرهنگی و نگهداری میراث ادبی گذشتگان، آذریزدی را بر این داشت تا قصه ها را هم از نظر زبانی و هم ایجاد کشش منطقی در رویدادهای داستان به گونه ای بازنویسی کند که برای مخاطبان خود داستانی ماندگار و مجذوب کننده فراهم آورد. تنوع در انتخاب قصه ها چه از لحاظ محتوا و چه قدمت آثار ادبی و در نظر گرفتن هر سلیقه ای، موجب ماندگاری آثار اوست؛ به طوری که می توان او را مهم ترین، جدی ترین و اثرگذارترین شخص در بازنویسی و بازآفرینی قصه های کهن و ادبیات دیروز برای بچه ها دانست.
او با دستچینی از درخت تناور ادبیات در سبد قصه های خوب برای بچه های خوب در روزگاری که آموزش عمومی در حال فراگیری بود، توانست خواندنیِ دیگری جدای از درس فراهم کند. اثری که با افزودن پیغام های اخلاقی متناسب با روزگار خود، راز بهتر زیستن را آموزش و توسعه داد و راهنمای دیگر نویسندگان و بازآفرینان پس از خود شد تا به آثار مکتوب داستانی غنا بخشند.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران