دیالوگی از فیلم خوشه های خشم، ساخته جان فورد
به گزارش استدیو مرینا، خوشه های خشم The Grapes of Wrath فیلمی درام به کارگردانی جان فورد محصول سال 1940 است. این فیلم بر اساس رمانی به همین نام، نوشتهٔ جان استاینبک ساخته شده است. این فیلم برنده اسکار بهترین کارگردانی شده است.
این فیلم از داستان خانواده جود می گوید، خانواده ای در اکلاهما که پس از دست دادن زمینشان در طول رکود عظیم 1930، به کارگران مهاجر تبدیل شده و در آخر به کالیفرنیا می رسند. تصاویر متحرک این فیلم، جزییات دشواری های یک سفر را در سراسر ایالات متحده آمریکا نشان می دهد، به طوریکه سفر آنها به کالیفرنیا برای جستجوی کار و فرصت هایی که برای اعضای خانواده ایجاد می گردد، از طریق گرگ تولند فیلمبرداری شده است.
این فیلم به به طور گسترده به عنوان یکی از برترین فیلم های آمریکا در تمام دوران ها محسوب می گردد. در سال 1989، این فیلم جزء اولین 25 فیلمی بود که در فهرست ملی ثبت فیلم ایالات متحده آمریکا توسط کتابخانه کنگره به عنوان فیلمی فرهنگی، تاریخی و زیبایی شناسی قابل توجه انتخاب شد.
جایی که جوان فیلم- تام- که پسر عظیم خانواده است و همه بار زندگی عظیم ترها و کوچک ترها را بر عهده دارد بی دلیل وارد ماجراجویی های ناخواستهٔ انقلابی می گردد و باید خانواده را ترک کند تا در کمپ دستگیر نگردد. در اتاق مخفی شده و قرار است شبانه فرار کند ناگهان حرف های در دل مانده و تکان دهندهٔ مادرعظیم- که تا آن لحظه ساکت بود و فقط سعی می کرد همه را دور هم نگاه دارد- با وسعت و عمق واقع گرایانه ای احساسی مادرانه، او و مخاطب را به خود می آورد تا شرایط خانواده را بهتر ببیند و مدام در پی ماجراجویی خود نباشد. صدایی که به جای تمرکز بر پیشرفت و بالا رفتن و هدف انگاری، برماندن و مراقبت و مسئولیت، تمرکز می نماید و نگاه فیلم را نیز در این جهت عمقی تازه می بخشد. حسرت زندگی طبیعی گذشته هم چنان در صدای مادرعظیم هم به گوش می رسد. در این صحنه مادرعظیم کنار بستر تام می آید. می داند که تام به زودی خواهد رفت. پس سرحرف را باز می نماید. در حالی که از سنگینی باری که پس از رفتن تام بر دوشش خواهد ماند سخن می گوید:
تام من از خیلی چیزا سر در نمی یارم ولی فرار تو هم ما رو راحت نمی کنه، اون موقع تو زمینای خودمون بودیم. حد و مرزی برامون نبود، پیرمردا می مُردن، بچه ها به جهان می یومدن ولی همواره خودمون بودیم. یک خانوادهٔ پاک و خوب، ولی حالا دیگه پاک نیستیم. چیزی نیست که ما رو پاک نگه داره. آل داره زحمت می کشه و کوشش می کنه روی پای خودش وایسته. عمو جانم واسهٔ خودش می پلکه. پدرت پاک خودشو از دست داده، دیگه اون آدم سابق نیست، ما از هم پاشیدیم تام! دیگه یک خانواده نیستیم. شارون داره بچه دار می شه ولی اونم خانواده ای نداره. من هر طور شده دلداریش می دم. (آه می کشد) همین وینسفیلد اونجوری که داره عظیم می شه طفلک بی گناه دیگه به هیچی اطمینان نداره. تو نرو تام! بمون و یاریم کن، به من من یاری کن…
منبع: یک پزشک