رهایی از قصاص در یک قدمی مرگ
به گزارش استدیو مرینا، مهناز 41 ساله ، بیش از 9 سال می شد که در زندان به سر می برد. این زن اوایل خرداد سال 90 در جریان درگیری با شوهرمعتادش او را در خانه شان در یک دامداری در شهرستان ورامین کشت و به دلیل این جنایت، زیر تیغ بود. دوبار پای چوبه دار رفته و تا مرگ یک قدم فاصله داشت.
به گزارش گروه حوادث خبرنگاران به نقل از روزنامه خبرنگاران، چندی پیش وقتی برای سومین بار پای چوبه دار رفت، خانواده مقتول رضایت دادند و وی را بخشیدند. در پشت صحنه یک جنایت این هفته پای صحبت های او نشستیم ومریم خلیفه، دادیار دادسرای تهران نیز در یادداشتی به ریشه یابی این جنایت پرداخت.
روز مادر، تلخ ترین روز زندگی ام بود
پای چوبه داررفت و قرار بود 60 ثانیه دیگر اعدام گردد، اما صدایی از میان حاضران بلند شد عروسم را بخشیدم؛ اعدامش نمی کنم. دستانش به لرزش افتاده و سرجایش میخکوب شده بود و به پهنای صورت اشک می ریخت. چند لحظه که گذشت یکی از ماموران طناب را از دور گردنش باز کرد، مهناز روی زمین افتاد و همان جا سجده شکر به جا آورد که کابوس اعدام برای همواره تمام شد.
چرا شوهرت را کشتی؟
در دامداری کار و زندگی می کردیم. اعتیادش باعث شد سوءظن و بددلی وجودش را پرکند. به من تهمت و کتکم می زد. گاهی کار به جایی می کشید که برای آزار من، دخترم را به شدت کتک می زد. در این سال ها به خاطر آینده دختر 8 ساله ام تحمل کردم و جدا نشدم.
از شب جنایت بگو.
وقتی به دستانم نگاه می کنم می ترسم و باورم نمی گردد او را با همین دست ها کشته ام. یکی از شب های خرداد سال 90 بود، دخترم رفت و برایش سیگار خرید، اما چون سیگار گران شده بود مغازه دار بقیه پول را نداده بود. همین باعث اعتراض شوهرم شد و دخترم را به شدت کتک زد. من دخترم را نجات دادم اماشوهرم مرا زیر مشت و لگد خودش گرفت. اخلاق ورفتارش هر روز بدتر می شد تا پایان با نوشیدنی مسموم او را بیهوش و بعد خفه اش کردم وجسد را میان علوفه ها انداختم.
بعداز دستگیری؟
می دانستم دیر یا زود ماجرا لو می رود وقتی کارفرمایم جسد را یافت من به عنوان مظنون بازداشت شدم و بعداعتراف کردم و راهی زندان شدم.
سال های زندان چطور گذشت؟
سخت بود. دوراز دختر 8 ساله ام، عظیم شدن و مدرسه رفتنش را ندیدم. وارد زندان که شدم دنیایم عوض شد. وسایلم را دریافتد و وسایل جدید به من دادند. عکسی با شماره تعیین از من به عنوان یک قاتل دریافتد و وارد بند شدم. همه دورم جمع شده و درباره جرمم سوال می کردندو خودشان هم درباره محکومیت شان حرف می زدند. خیلی ها مرا و بعضی شوهرم را مقصر می دانستند. تلفنی با دخترم حرف می زدم و عکس او تنها دلخوشی ام در زندان بود. با آرایشگری، نظافت، شستن لباس و درست کردن عروسک، هزینه ام را جور می کردم. اما گاهی شرایط و دوری از دخترم برایم سخت می شد که دوست داشتم بمیرم.
در زندان اهل دعوا بودی؟
زیاد نه. اما چند بار چند دختر دزد را به سلولم آوردند. آن ها عکس دخترم و عروسکی که برایش درست نموده بودم را دزدیدند. با آن ها درگیر شده و برای پس دریافت آن کتک خوردم.
چه روز هایی برایت از همه سخت تر بود؟
روز عید و روز مادر که باید کنار بچه ام می بودم، اما نبودم. دخترم، اما این دو روز را فراموش نمی کرد و به دیدنم می آمد، اما موقع رفتن، غصه وجودم را می گرفت.
دو بار مرگ را دیدی؟
حکم قصاص که گرفتم دیوانه شدم و از خواب و خوراک افتادم. چند بار قرص خوردم و رگ دستم را زدم تا بمیرم که یاد دخترم باعث شد زنده بمانم. هر دو بار که پای چوبه دار رفتم، عکس دخترم و امید برای رسیدن به او باعث شد خدا به من نظر کند و دو بار به من مهلت برای جلب رضایت بدهند. پایان 9 سال از جنایت گذشته بود که برای سومین بار پای چوبه دار رفتم که این بار التماس های دختر 17 ساله ام باعث شد خانواده پدرش مرا ببخشند و اعدام نشوم.
شاهد اعدام هم سلولی هایت بودی؟
خیلی زیاد. یکی شوهرش و دیگری ناپدری اش را کشته بود. نشد که رضایت بگیرند و اعدام شدند. چون با آن دو خیلی صمیمی بودم، اعدام شان مرا تا چند ماه افسرده کرد.
روز آزادی؟
خیلی شیرین است. داخل زندان که بچه ها برایم جشن دریافتد و کلی شادی کردند. خوشحالم که به زودی آزاد می شوم وبا دخترم یک فصل جدید از زندگی را شروع می کنیم.
بعداز آزادی چه می کنی؟
با دخترم، اول سر مزار شوهرم می روم و بعد، از خانواده او تشکر می کنم. امیدوارم بتوانم کاری پیدا کنم و با روزی حلال کنار دخترم زندگی کنم. دلم برای هم سلولی هایم تنگ می گردد، اما دوست دارم آن ها نیز بخشیده شوند.
فرزندان، قربانیان اصلی همسرکشی
در این پرونده زنی به اتهام قتل شوهرش 9 سال در زندان بوده، حکم قصاص گرفته و سه بار پای اعدام رفته بود. انگیزه اصلی او از ارتکاب جنایت، اعتیاد شوهرش بود. اعتیاد شوهر زمینه ساز اختلاف و درگیری های زیاد در این خانواده شده، چون او به جای این که پول را صرف رفاه خانواده کند صرف مصرف مواد مخدر نموده و شرایط مالی سختی را برای خانواده به وجود آورده بود. بعضی مواقع زن در صدد جدایی از شوهر معتاد است، اما به دلیل وجود فرزند و ترس از آینده او، به این زندگی ادامه می دهد. زوجین وقتی سازش پذیر نیستند باید فکری مناسب برای جدایی نمایند تا علاوه بر آسیب نزدن به خود به فرزندان خود نیز آسیبی وارد ننمایند. دراین پرونده ها بیشترین ضربه به فرزندان خانواده ها وارد می گردد. از سویی غم از دست پدر را دارند و از سویی با نبود مادر و محبت او رو به رو می شوند. در این دست از پرونده ها، پس از قتل پدر و زندانی شدن مادر، فرزند آنها با بحران عاطفی رو به رو شده و زندگی جدیدی بدون حمایت پدر و مادر را شروع می نماید که ادامه آن می تواند برای او عوارض روحی و روانی خطرناکی داشته باشد.
موضوع دیگری که در این پرونده باید به آن توجه کرد، زندگی زنان اعدامی بعد از بخشش و خروج از زندان است. آن ها بعد از آزادی از زندان نمی دانند کجا بروند وچه نمایند چرا که گاهی خانواده هایشان آن ها را بعد از خروج از زندان قبول نمی نمایند و طرد می شوند. همین باعث رفتن دوباره فرد به راه خطا و گاه گرایش این افراد به باند های فساد می گردد برای این که پول، جا و مکانی برای ماندن ندارند. مددکاران زندان قبل از آزادی این زندانیان سعی می نمایند جلساتی را با خانواده هایشان داشته باشند و آن ها را برای پذیرش مددجویان آماده نمایند. علاوه بر آن باید به این گونه مددجویان یاری کرد تا بتوانند راه درست زندگی را پیدا نمایند، اشتغال زایی نمایند و زندگی جدیدی برایشان رقم بخورد.
منبع: جام جم آنلاین